loading...

خاطرات زندگی یک نویسنده

مینویسم تا یادم بماند...

بازدید : 590
پنجشنبه 7 خرداد 1399 زمان : 8:24

همه ما کم و بیش با این واژه آشناییم.عده زیادیمون که از سد کنکور رد شدیم یا هنوز پشتشیم،دفترای آبی برنامه ریزی قلم چی رو خوب یادمونه.یادآوری سالی که پشت کنکور بودم برای من فقط یادآوری کلی استرس و استرس و باز هم استرسه.استرسی که نمیذاشت درس بخونم.به خاطر اینکه هیچوقت نمیتونستم یه نگاه شفاف به آینده داشته باشم.میدونستم چیو دوست دارم.اما انقدر برای خودم مانع چیده بودم که دسترسی بهش برام مثل یه رویا بود.اینطوری شد که از آرزوی مامایی به دامپزشکی رسیدم.

بعد از سه سال،دنیای نویسندگی من رو دوباره به برنامه ریزی و نظم شخصی متصل کرد.ایندفعه نمیتونستم ازش فرار کنم.اما به یک واقعیتی پی برده بودم.قرار نبود کاری که دوست ندارم رو به اجبار انجام بدم.من داشتم دنبال علاقه ام میرفتم.زبانی که دوست داشتم رو میخواستم یاد بگیرم.پس جوری برای خودم برنامه ریختم که به همه کارهام برسم.

میدونیم که تو راه رفتن به سمت اهداف همیشه یک سری...موانع نمیشه گفت...شرایط بهتره...یک سری شرایطی وجود داره تو راه رفتن به سمت خواسته‌هامون.مثلا من میخوام برای نوشتن وقت بیشتری بزارم،میخوام مطالعه ام رو بیشتر کنم.اما به عنوان یه دختر وظایفی توی خونه دارم.به عنوان یک دانشجو وظیفه دارم سر کلاسام حاضر بشم و خودم رو برای امتحانات پایانی آماده کنم.نمیتونم این‌ها رو نادیده بگیرم.اما نکته اینجاست که باید برای اینکار اولویت بندی کنم.اولویت بندی کارها یعنی در این لحظه چه کاری مهم تره؟الان ساعت دو صبحه خوابیدن مهم تره،چت کردن یا خوندن یه داستان کوتاه؟بعضی مواقع من گزینه اول رو انتخاب میکنم.چون طی روز زمان کافی برای انجام کارهام داشتم و همه کارهام رو انجام دادم.بعضی مواقع گزینه دوم رو انتخاب میکنم،ممکنه اون فرد به من نیاز داشته باشه و صحبت کردن باهاش واسم واجبتر از خوابیدن باشه.بعضی مواقع هم هیچی برام ضروری تر از خوندن داستان نیست.صبح اون روز ممکنه کلاسی نداشته باشم و بتونم به اندازه کافی بخوابم پس مشکلی با بیدار موندن ندارم.

نکته اینجاست که اسم اینکار برنامه ریزی شخصی عه.یعنی:

1.شما خودتون قراره اینکار رو انجام بدید.

2.تصمیم گیرنده خود شمایید،به هر حال خودتون،شرایط خودتون رو میتونید بهتر درک کنید.

3.شخصی یعنی برنامه شما با بقیه فرق داره.نمیشه وقتی از نظر جسمی‌روحی شرایط اقتصادی و اجتماعی با آدمهای دیگه فرق دارید،انتظار داشته باشید که یکجور فکر کنید،یکجور عمل کنید و یک جور برنامه بریزید.

چون نمیخوام پست خیلی طولانی بشه به همین حد بسنده میکنم.باز هم ازین برنامه شخصی با هم حرف میزنیم. :)

به وقت 19 سالگی
برچسب ها
بازدید : 1264
پنجشنبه 7 خرداد 1399 زمان : 8:24

خیلی دلم میخواست یه چیز باحال بنویسم برای همینم تصمیم گرفتم یکی از خاطرات بچگیمو واستون تعریف کنم:))

قضیه برمیگرده به سالها پیش (ابر خاطرات بالای سرش پیدا میشود)

کلاس اول ابتدایی یه درسی داشتیم به اسم هدیه‌های آسمان،یه چیزی بود تو مایه‌های دین و زندگی دبیرستان.یه روز معلم اومد سر کلاس به هممون یدونه شکلات داد و گفت:اینو ببرید یه جایی بخورید که کسی نبینه.و خب منم یه جای خیلی خوب پیدا کردم که هیچکس ندید منو :))) حیاط خونه مون.خونه ما حیاطش جنوبی بود و از سه طرف توسط آپارتمان‌های همسایه‌ها احاطه گشته بود.خب اصلا هیچ دیدی نداشت.منم بالا رو نگاه کردم چپ و راست رو نگاه کردم و شکلات رو انداختم بالا.بعدشم رفتم تو خونه و خیلی خوشحال از انجام عملیات مشغول بازی شدم.فرداش که رفتم مدرسه،معلم از ما پرسید که با شکلات چیکار کردید.همه گفتن خوردیمش.به جز یکی از بچه‌های کلاس که دوست صمیمیم هم بود.این دختر بدجور کارش درست بود.ازون بچه‌های آروم و درس خون و زرنگ.خب...باید اعتراف کنم تو اون سن و سال خیلی خبیث بودم.با خودم فکر کردم این حتما باید یه دلیلی داشته باشه.برای همینم دستمو بالا گرفتم و گفتم:منم نخوردم.

خلاصه ما دو نفر رو برد پای تخته و پرسید چرا نخوردید؟دوستم گفت:من یکم فکر کردم و دیدم هر جا برم خدا هست و ما رو میبینه.برای همینم نتونستم شکلاتم رو بخورم.چون هر جا بریم خدا با ماست.

خب نوبت من شد.منم حرفای دوستم رو تکرار کردم.معلممون هم کلی ذوق کرد و تشویقمون کرد و بهمون یکی یه دونه خط کش پلاستیکی تمساح نشان داد.

بله،بحث قرار بود عرفانی بشه.مثلا میخواستن با یک شکلات بهمون یاد بدن که هر جا بریم خدا هست و نباید گناه کنیم چون خدا شاهد و ناظر بر اعمال ماست.و حقیقتا همچین چیزایی از درک یک بچه هفت ساله فراتر بود.چون از یه کلاس سی نفره فقط یک نفر پی به این موضوع برد.

+نمیدونم شما هم تو مدرسه ازین کمدای جایزه داشتید یا نه؟یه کمد بزرگ فلزی و قدیمی‌که توش پر لوازم تحریر بود.که کارت‌های آفرین و صدآفرین جمع میکردیم.اگه میشد ده تا یه کارت طلایی بهمون میدادن بعد سه تا طلایی جمع میکردیم یدونه جایزه میتونستیم برداریم.من توی کل دوران تحصیلم نتونستم اون جایزه بزرگا رو بردارم.ته تهش یه پاک کن،تراش دفترچه اینجور چیزا میدادن بهمون.

به وقت 19 سالگی
بازدید : 746
يکشنبه 3 خرداد 1399 زمان : 2:23

خب خب دو ماه کامل از سال ۹۹ گذشت. سال عجیب غریب،با مهمون ناخونده‌اش و عید بی‌حس و حالش.خب میخوایم یه کار جالبی انجام بدیم با هم.

چی گذشت تو این دو ماه؟

این سوال رو بنویس اول صفحه و زیرش ده تا شماره بزار. ده دقیقه وقت بزار،فقط ده دقیقه. ببین چند تاش پر میشه.کارایی که کردی رو لیست کن.اونوقت میفهمی‌این دو ماه چیکارا داشتی میکردی.

میدونید من واقعا عاشق لیست کردن کارامم.همینطور مرتب کردن کتابام.به خاطر همین این کار رو بارها در طول سال انجام میدم.امسال ولی فرق داشت.کارهایی که لیستشون کردم واقعا فوق‌العاده بودن و از دیدن پیشرفتم خوشحال شدم.

اولین چیزی که نوشتم تو لیستم میدونید چی بود؟خودمو پیدا کردم،شادتر و مثبت‌تر شدم.بزرگترین دستاورد این دو ماهم بود.گزینه‌ی بعدیم تو پیشرفتای شخصیم،افزایش مهارت نویسندگیم بود.و گزینه سوم،یادگیری زبان.

در کنار کارهای جانبی و خسته‌کننده‌ای که این ماه مجبور بودم انجامش بدم،روزایی که از هشت صبح کلاس داشتم تا خود عصر پشت سر هم،کنارش تحقیق و امتحان و غیره،برنامه روزانه‌‌‌‌ای داشتم که موظف بودم موبه‌مو انجام بدم.و مهمترینش نوشتن هر روز، یک داستان کوتاه بود.

و صادقانه بگم،از شدت خستگی گاهی گریه‌ام میگرفت.به خاطر درگیری فکری و کلافگی،روزهایی رو داشتم که فقط یه کار انجام دادم.یعنی حداکثر کاری که انجام دادم نوشتن یدونه داستان کوتاه کامل بود.

نمیدونم چرا هر بار که دلم گرفت،به جای حرف زدن با دیگران،دست بردم به قلم و کاغذ و نوشتم.شاید مریضی باشه شایدم...نمیدونم.ولی به این نتیجه رسیدم که این حس‌های غم زودگذرن به قول شاعر«چون میگذرد غمی‌نیست».دائما غر زدن،هر چند ساده‌ترین کاره ولی برای قوی‌تر شدن همیشه سخت‌ترین راه‌ها رو باید انتخاب کنیم.

شاید یکم عجیب باشه ولی این ۴۰ و خورده‌ای روز که هر صبح با یه برنامه مشخص شروع کردم به نوشتن و مطالعه و درس و کار وبلاگ نویسی،فقط و فقط یک چیز داشتم که روزای خستگی دلگرمم میکرد.اونم آهنگ گوش دادن بود.

این چند روز که تعطیلی پیش رو داریم بازم مینویسم ازین برنامه.درباره برنامه شخصی میخوام بیشتر صحبت کنم،فکر میکنم خیلی مفید باشه.

دوست دارم این کاری که گفتم رو انجام بدید و بهم بگید چندتاشو پر کردید.منتظرما :)

.

.

حال دلتون خوب :)

در دنیای شما ساعت چند است?
بازدید : 1049
پنجشنبه 31 ارديبهشت 1399 زمان : 20:23

۱.برای نوشتن متن/پستی منتقدانه که خیلی درباره‌ی موضوعش تخصص ندارید،و میخواید به طور مثال یک کتابی که به تازگی خوندید،فیلمی‌که دیدید یا مقاله‌ای که خوندید رو معرفی کنید،بهتره در ضمن کلماتتون بگید «به نظر من».چون خواننده اینطور متوجه میشه که صرفا عقیده خودتون رو بیان کردید. به نظرم این درست‌ترین کاره.چون خیلی مواقع ما طبق احساساتی که اون لحظه تجربه کردیم،حرف می‌زنیم ومینویسیم.(آخه مثلا به چه حقی میگید آهنگای کره‌ای مسخره است وقتی حتی معنی یک کلمه‌اش رو هم نمیفهمید؟!)

۲.حتی اگر خوشتون نیومد،حق ندارید تیر بارون کنید.این خیلی مهمه.چون شما هزاران مخاطب دارید و هر کدوم یه نظری دارند.بهترین کار اینه که نیمه پر لیوان رو ببینید و از مزایای اون بگید‌.مگراینکه واقعا به نظرتون خوب نبوده که بازم باید ضمن رعایت کادر‌های نویسندگی،بنویسید.

۳.لینک بزنید:اگه درباره اون مطلبی که مینویسید،مطلب مرتبطی پیدا کردید لینکش رو بزارید.لینک زدن،نشون‌ میده شما یه آدم حرفه‌ای هستید که برای نوشتن هر متنی،در کنارش تحقیق و مطالعات جانبی هم دارید.

طرز تهیه “سالاد سزار” به همراه سس مخصوص
بازدید : 714
دوشنبه 28 ارديبهشت 1399 زمان : 13:23

میشه گفت این اولین داستان عاشقانه‌مه😂😂نوشتن به این سبک‌ برام خیلی سخت بود.سعی خودمو کردم به هر حال.اگه دوست داشتید میتونید از لینک زیر داستانم رو بخونید.

این لینک رو میگم.

200404 EUNHYUK'S BIRTHDAY LIVE
برچسب ها میز عشاق ,
بازدید : 837
جمعه 25 ارديبهشت 1399 زمان : 3:21

آیا از هررر چیزی نوشتن،واکنش نشون دادن به هر خبر ناگهانی درسته؟

اینستا،فضای بازی رو برای بیان حرف و اظهار نظر شایعه پراکنی و تولید اخبار به وجود آورده.فضا اینجوریه که تو میتونی نظر خودتو بزنی و کلی آدم اون رو بخونن.شاید هم نخونن.منتها تو اون حرف رو میگی و مطمئنی که حرف درستیه.

حالا سوال اینجاست اگه بخوایم راجع‌به هر اتفاق و پیش‌آمدی،بدون داشتن اطلاعات کافی اظهار‌نظر ادیبانه و فیلسوفانه کنیم،اینکه هر خبر راست و دروغی رو تو یک صفحه مجازی بازتاب کنیم،مثل کاری که خیلیا انجام میدن استوری،توییت و نوشتن،اصلا فایده‌ای هم داره؟

من به دوستام که خیلی زود به اخبار واکنش نشون میدن همیشه میگم:به‌جای اینکه فکر بقیه رو عوض کنی،رو خودت کار کن.دست از غرزدن درباره اتفاقاتی که تحت‌کنترل تو نیستن بردار.بیخیالش شو.

گاهی وقتا هرچقدر هم آدم داد بزنه کسی نمیشنوه آخه یا اصلا زبونت رو نمیفهمه،یا اینکه میفهمه و خودش رو به ندونستن میزنه.

200404 EUNHYUK'S BIRTHDAY LIVE
بازدید : 1039
دوشنبه 21 ارديبهشت 1399 زمان : 19:21

بازدید : 658
سه شنبه 15 ارديبهشت 1399 زمان : 6:21

افراد موفق جذابترین افراد هستن،اما از ویژگیهای بارز این افراد که همیشه میبینیم:

1.زبان بدن:یکی از عواملی که خیلی تو جذابیت ظاهری آدم‌ها اثر داره،زبان بدنشونه.داشتن لبخند،قدرتی بالا‌تر از مشت و کلام داره.شما قبل اینکه حرف بزنید،بدنتون با مخاطب صحبت میکنه.یه متن حفظ کنید و روبه‌روی دوربین بخونید و از خودتون فیلم بگیرید.میتونید ضعف‌هاتون توی ایستادن،تپق‌زدن،نگاه‌های مضطرب به اطراف رو مستقیما ببینید و اصلاح کنید.

شاید این لینک به دردتون خورد :)

۲.بی نقص «ن»باشید:صددرصد و هزار درصد هیچ آدمی‌توی دنیا با استعداد،خوشتیپ و بی نقص نه پیدا میشه نه همچین آدمی‌اصلا با این توانایی ذاتی بدنیا میاد.آیا افراد جذاب واقعا بی عیب و نقص هستن؟؟رمز موفقیت فقط و فقط در تلاش.آدمهای جذاب و موفق صددرصد عیبها و نقص‌هایی هم دارند. لکنت کلام،قد خیلی بلند،گوش‌های خیلی بزرگ،قد کوتاه و...اما به چشم عیب بهشون نگاه نمیکنن.آدم‌های جذاب سعی میکنن به جای ایراد گرفتن از خودشون،روی تواناییهاشون کار کنن.یه خواننده با صداش شناخته میشه.پس سعی میکنه رو توانایی خوندنش کار کنه.چیزی که باید قابل توجه باشه اینه که ظاهر آدمها قابل تغییره.و رفتار و شخصیت در پله‌ی اول همه چیز قرار داره.

۳.اعتماد به نفس:هممون افرادی رو دور و برمون داریم که وقتی از دور میبینیمشون،حس میکنیم مثل یه آهنربا همه اعتماد به نفس دنیا رو به خودشون جذب میکنن.با دیدن اینجور آدما اولین چیزی که به ذهنمون میاد چیه؟اه چقدر خودشیفته!ولی این افراد به صداهای منفی افراد اطرافش توجه نمیکنن.چون نیازی ندارن با هر نظر منفی‌‌‌ای بجنگن.صدالبته که کار سختیه ولی آدم وقتی به خود شناسی برسه میبینه که همه این توجهای بیخودی به اطراف فقط انرژی ش رو میگیره.این آدما رو خودشون کار میکنن تمرین میکنن تا اعتماد به نفسشون رو بالا ببرن.

۴.اخلاق و رفتار:داشتن دو بال مثل فرشته‌ها و حلقه‌ی بالای سر و لحن مهربون نشانه‌ی اخلاق و رفتار خوب نیست.بعضی‌ها فقط حفظ ظاهر میکنن اما در باطن تمام خصایص اخلاقی بد رو دارن.آیا بدگویی،غیبت،حسادت و منفی‌بینی با داشتن یه ظاهر قشنگ جذابیت میاره؟خیر!بدانید و آگاه باشید افراد دورو از ضعیف‌ترین آدم‌ها روی کره‌ی زمین هستند.

۵.خودتون باشید:لطفا و لطفا!!هرگز اینکار رو نکنید،انقدر سعی نکنید خودتون رو به هر قیمتی نشون بدید تا توجه و علاقه دیگران رو جلب کنید.این کار از یک فرد خودساخته بعیده.آدمی‌جذابه که خودشو با تمام نقایصش دوست داره.چون دنبال برتری از دیگران نیست.مطمئنن همه آدمها ضعف‌ها و کاستی‌هایی دارن.ولی هیچوقت سعی نمیکنن با نشون دادن یک عکس زیبا از شخصیت خودشون تمام اون ضعف‌ها رو بپوشونن.به جای اینکار سعی در شناخت خودشون دارن.و اگر خصصیه واقعا بدی هم داشته باشن،سعی میکنن اصلاحش کنن.

۶.تمرکز روی کار:خب براشون مهم نیست جایگاه اجتماعی کاری که میکنن کجاست.اونها افرادی‌‌ان‌که عاشق کارشونن.براش تلاش میکنن بیشتر از هر چیزی تو دنیا تمرکزشون روی کاریه که در لحظه دارن انجامش میدن.

۷.هدفمندی:حالا نه اینکه فورا یه دفتربرنامه ریزی قطور بیاد تو فکرتون نه!هدفمند بودن یعنی تو یه چیزی توی ذهنت داشته باشی و قدمهمای آهسته و پیوسته به سمتش برداری.افراد موفق به جای غر زدن غیبت کردن و وقت تلف کردن توی اینترنت،کارهایی رو انجام میدن که دوست دارن و سعی میکنن مهارتای جدید رو یاد بگیرن.

حالا

وقتی کار مقایسه تموم میشه یه نگاهی به لیست میندازیم.خب یسسس میخوام شروع کنم و میریم سراغ سخت ترین کار یعنی زبان بدن یا مثلا تغییر ظاهر و استایل.اینا فقط عکسای اینستامون رو تغییر میدن نه خودمون.به نظرم از ته لیست باید شروع بشه.یعنی هدفمندی و تمرکز روی کار.بعد یه مدت که بسته به تلاش خودتون میتونه چند ماه تا چند سال طول بکشه میبینید که بدون هیچ زحمتی تمام گزینه‌های بالا رو تیک زدید.شما تلاشی برای تغییر تیپ یا ظاهرتون نمیکنید.دیدتون تغییر میکنه.ازون به بعد همه چیز به نظرتون کامل و بی نقص میاد.شما با یه تکون کوچولو در مسیر زندگیتون،با درست کردن یه هدف،یه میانبر خیلی بزرگ به سمت موفقیت میزنید.

از پس گریه هایش گذشت
بازدید : 2895
جمعه 11 ارديبهشت 1399 زمان : 23:22

یه سری از افکار آدما هست که نمیتونی کاری دربارش بکنی

هرچی‌ بیشتر بهش فکر کنی عین آتیشی میمونه که بهش فوت کنی

فقط بزرگ‌تر میشه.

گاهی مواقع باید فکرای آزار‌دهنده رو رها کنی،فقط اینجوریه که میتونی ازشونخلاص بشی...

+اگه کسی واسش مهمه که اینجام،بابت همه کم‌کاریای اخیرم ازش معذرت میخوام.

حالم خوبه فقط یکم مشغله‌هام زیاد شده و وبلاگ رفته تو اولویت‌های آخرم.

دوستون دارم⁦♥️⁩

ممنون که حالمو میپرسید⁦⁦(◍•ᴗ•◍)❤⁩

معذرت میخوام💔

برگزاری اولین جشنواره مجازی قرآن کریم در چهارمحال‌وبختیاری
بازدید : 883
جمعه 11 ارديبهشت 1399 زمان : 23:22

بچه‌ها من تازگیا یه جایی!پیدا کردم اسمش ویرگوله فضای وبلاگ نویسیه مثل بیان

کسی ازش اطلاعاتی داره؟

راستش یه سری به صفحه اصلیش زدم خیلی از طراحیش خوشم نیومد.

جدیده یا قبل بیان بوده؟!

کسی اطلاعاتی داره درباره اش؟

اینجا که تق و لقه یهو بیرونمون نکنن مجبور بشیم جمع کنیم بریم اونجا؟؟ :((

به وقت نیمه شب

تعداد صفحات : 1

آمار سایت
  • کل مطالب : 15
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 82
  • بازدید کننده امروز : 72
  • باردید دیروز : 19
  • بازدید کننده دیروز : 20
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 118
  • بازدید ماه : 282
  • بازدید سال : 282
  • بازدید کلی : 54007
  • کدهای اختصاصی